امروز دو سه تا پست آخرم رو نگاه می کردم دیدم ، عجب دمدمی مزاجی ام من . هر بار یه حالیم . یکی از ویژگی های من بی تابیه ؛ عجله نه ها بی تابی !
بگذریم :
امروز خوبم از قضای روزگار ، دیشب با همسر رفتیم سینما ،فیلم دختران ! تلخ بود ولی جای فکر داشت . شام هم رفتیم یه جای قدیمی و یه پیتزا دو نفری زدیم . خوب بود . جاتون خالی !
دیروز کلی کار مثبت دیگه هم کردیم اولیش خونه تکونی بود که غول بزرگ این چند وقت اخیر به شمار می آد .
بهدشم که رفتیم موهامونو یه رنگایی کردیم .
بعدشم که رفتیم سینما
بعد از ظهرم می رم دندونپزشکی دوباره ، خدا به خیر بگذرونه
.
دیروز پیام کلی کمکم کرد با حرفاش که به خودم برگردم به روزهای اعتماد به نفس و غرور و خودم بودن ، تصمیم گرفتم پله پله به عقب برگردم. گاهی برای هر کسی لازمه . وقتی کسی رو داری که این همه می فهمه ؛ به روت نیاری نامردیه .
پی نوشت :خواهری سه شنبه صبح زود ایرانه .
نگرانم :
نگران بابا
نگران خونه
نگران وقت
نگران روزهای آینده
نگران کار
نگران پول
نگران خونه ....
چرا نمی خوام به خودم مسلط باشم ؟
سلام
هفته دیگه خواهری ام می آد و در کل خیلی خوشحالم . دلم می خواد یه وقتی پیدا بشه برم یکی دو تا تیکه لباس بگیرم ، اما به خدا وقت نمی کنم . این روزا زودمی رسیم خونه ساعت 9 شبه .
دیروز عصر یه جلسه ای داشتیم توی شرکت زیاد خوب نبود ، به نظر من .
امروز همسر مهربونم می ره فوتبال الهی 10 تا گل بزنی نفس .
پی نوشت : خیلی گشنمه
به جز یکی دو نفر خواننده نداشته باشی و راه به راه هم بنویسی عالمی داره .
پی نوشت : همین یکی دو نفر رو خدا نگه داره .
دوستی توی فیس بوک نوشته بود :
"جا زیاد است برای من گنجشک ، ولی
به درختان خیابان تو عادت دارم "
غمی نشسته توش ها !...........چه غمی .
پی نوشت : یکی دیگه هم گفته بود : " کاش نبودنت را هم با خودت می بردی "
حالیه توش ها! .................چه حالی
پی نوشت 2 : منم می گم " همیشه آنقدر زیبایی که تاری اشک های حسودم ، یلدای قامتت را شطرنجی می کند . "
غمیه توش ها.........یه غمی