ما آدم ها گاهی ، به جای کمک به عزیزانمون ، با دخالت های بی مورد در حقشون خیانت می کنیم . گاهی ، می شه به آدما اجازه داد که خودشون انتخاب کنن و خودشون پای درست و غلط اشتباه خودشون بایستند . وقتی مسئولیت مون رو در قبال هم درست و تمیز انجام ندیم مسلما ممکنه با دست خودمون بلایی سر آینده شون بیاریم که خردشدن و تنها موندن و تموم شدنشون یک عمر جلوی چشمشون ، آیینه دقمون بشه .
امروز دیگه اون نمی دونه که کاری از دست منم ساخته نیست . منم تو این فامیل هزار تو، حرفم دیگه سکه نیست ، وقتی خلاف میلشون بخوام لب به گفتن باز کنم .
امروز اصلا روز خوبی برای من نیست .
پی نوشت : زن ها خیلی عمیق تر از مردها زندگی می کنند ، خیلی و این ته مایه نفرت مردها در طول تاریخ از زن هاست .
همسری من این روزا مریضه ، خیلی نگرانشم ، دوست ندارم عیدش با مریضی شروع بشه .
پی نوشت : این عدد 33 یک عدد مقدس و تاریخیه ، پیشنهاد می کنم « نماد گمشده » نوشته « دن براون » رو بخونین
پی نوشت 2: بابا پس کی عید می شه ، آخه دل آرتا آب شد که!!
داشتم فکر می کردم شاید وقتی سفر کردن یکی از راه های رسیدن به آرامش درونی و فکری آدم هاست ، و رفتن یکی از راه حل های بیهوده در جایی موندنه ، و اشک ریختن ، بهترین راه حل سبک شدنه ، و حفظ کردن غرورت راه حل خودت باقی موندنه ، پس چرا گاهی نه اشک ریختن و نه رفتن و نه سفر کردن هیچ کدوم دوای درد آدم نیست !
گاهی دلت با همه لجبازی که در طول عمرت از خودت سراغ داری ؛ زیر بار عقل ومنطق خم نمی شه ، گاهی تنهایی و خلوت و غم رو به همه شادیای دنیا ترجیح می دی .
گاهی همه بار غم دنیا رو دلت سنگینی می کنه و پاسخ جسم نحیفت به همه این بار سنگین ،درد های عصبی و عجیب می شن ، اما همه این رنج و رنجه رو از ته ته دلت دوست داری .
پس شکایت نکن و دل به باده این غم شیرین بده و بی خیال نتیجه باش ، بی خیال نتیجه .
برنده ها و بازنده ها این طورین
بابا پس کی شب سال تحویل می شه ، با همسری بریم خوشششششششش بذگرونیم !!!!!