این روزها چندا ن حرفی برای گفتن نداشتم که نیومدم . زندگی با همون آرامش و سکون همیشگی در جریانه . می آم سرکار و می رم . قسمت نشد با مامانینا بریم اصفهان . همسری قول داده که پنجشنبه می ریم فشم . چه قدر دلم برای خوش گذرونی اساسی تنگ شده .
حقوق این ماهم از ماه های پیش بهتر بود . ولی به طرفه العینی تموم شد . اصلا پول این س.......ل بی برکته .
دلم برای سال ها پیش که از بابا پول تو جیبی می گرفتم تنگ شده،دستش همیشه پر برکت بود .خدا رو شکر ولی به هر حال !
...
فعلا