تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

۵۷

وقتی به ریسمان دلت چنگ می زنم ؛  

حرف از صمیم دل ؛دل دلتنگ می زنم  

وقتی دلم هوای تو را می کند هنوز  

در کوچه باغ خاطره ها لنگ می زنم

وقتی که می رود دلم از ناز چشم تو   

با سنگ غم به شیشه دل !بنگ می زنم  

وقتی غریب و سرسپرده و بی خواب و منتظر  

این گونه درد را به سر سنگ می زنم 

صبح است؟ ...شب شده یا اول غروب  ؟

کی؟ کی؟ کجا؟ به یاد که ؟آهنگ می زنم   

آن شب نمی رود از خاطرم که مرگ!  

مرگی که برد، برد تو را؛ منگ می زنم ؟!! 

 رفتی خدای خاطره هایم سفر بخیر 

...با سنگ غم به شیشه دل !بنگ می زنم  .

بعد مدت ها خوبم خوباااااااا

سلام  

دیروز به خاطر چک دانشگاه ساعت 2 مرخصی گرفتم ، رفتم . چکم رو گرفتم و رفتم نقد کردم . بعدشم تندی رفتم خونه . شب قرار بود لیلی بیاد پهلومون . اینقد محشر بود که زود رفتم خونه ... کلی حال داد  

راستی بر دف هابکوبید که بعد از5 ماه connection pending ام با صنم حل شد ؛ یه جورایی راحت شدم .  

لیلی هم که اومد و یه لازانیای صحیح خوردیم و کلی حرف زدیم . امشبم که خونه مامانی دعوتیم واسه دیدن همسر آینده دایی کوچیکه . کلا خوبم همه چی آرومه ،  

 امروز یه حال خوبی دارم ؛ نمی دونم چرا صبح زودم این همه خوب نبودم اماحالا احساس سبکی می کنم .  

امروز تولد رییسه . شیرینی تر خوردیم .  

پی نوشت : هفته دیگه دوشنبه می رم مشهد ان شا الله ، دلم برای صدای حرم تنگ شده ، گرچه اولین باره که قراره 5 روز پیش پیام نباشم و خیلی سخته اما دارم واسه خلوت اونجا پرپر می زنم .   

۵۶

این جوری که همه خاطره هام چمباتمه زدن رو چارمیخ دلم ؛‌دوس دارم . آزاری نداره... یه جاهاییش نیش می زنه ، بعد یه لبخند ناخواسته از مرور یه لحظه تاریخی قدیمی خنکم می کنه ..................... گاهی هم ناخواسته صدای آخ گفتن خودمو می شنوم .

این جوری خوبم ، دلم نمی خواد ،تعادل منطق و احساسم رو بهم بزنم .  

 

 

پی نوشت : به خاطر بودن پیامه که این همه ذهن و روح و جسم آزادی دارم .

۵۵

به شدت خوابم می آد و حوصله ام سر می ره ؛ اما این ترجمه باید تموم شه یا لااقل به یه جا برسه ....  

گاهی چقدر احتیاج داری تا دردت رو به یکی بگی به محضاینکه دیشب باهات درددل کردم خیلی حالم بهتر شد .  

راستی ، یه سوال امریکا واقعا سرزمین آرزوهاست ؟  

دلت می خواس جای پونه بودی ؟  

من که نه!

۵۴

کاش حد اقل خدا هم مث بعضی وقتای ما آدما بعضی وقتا یخده بغضش می گرفت