تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

۱۸

دلسردی که با بودن یا نبودن دیگران کاری نداره برادر !  

سلام ؛‌ 

« کنار پنجره نشست ، یعنی که دوستت دارد  

پنجره را که بست؛ یعنی ............. یعنی »

۱۷

داشتم فکر می کردم ، یعنی با این همه حرف های زیبا و بدیع و پر از تازگی ،یه وبلاگی مثل همین تندیسا که داری می خونیش ، با این همه فکر های معمولی و حرف های روزمره تلخ و ساده ، چی می خواد بگه اصلا ،‌بعد به خودم می گم ؛ چاشنی این همه دنیای رنگی کوچیک و بزرگ توی بلاگستان ، یه نمه حرفای معمولی یک بانوی ایرانی خسته به جایی بر نمی خوره که ؛  

 این روزا زیاد یاد کتاب « چراغ ها را من خاموش می کنم »‌ زویا پیرزاد می افتم ....  

این روزها بیشتر از پیش و بیشتر از گذشته خالیم . خالی به معنای واقعی . باورتون می شه که مدت هاست به چیز خاصی ، فکر نکردم برنامه خاصی نچیدم و آدم خاصی رو ندیدم ؟  

خودم خنده ام می گیره که بزرگترین دغدغه ام داره می شه کم و کسری های خونه . کی نجار می آد و کی می ریم خرید و این حرفها .  

زندگانی ماست دیگه ! نه البته فکر کنین همه دنیای متاهلی این شکلیه ها ؛ همین که همه لحظه های سخت و راحت رو با یکی دیگه که اتفاقا همه هست و نیستت باشه سر می کنی قشنگه .  

همین که کسی هست که نگرانی هات رو می فهمه و حاضر نیست خار به پات بشینه پرستیدنیه . من و آقای همسر ، به نظرم خوشبختیم . کم وکسر خیلی داریم ولی باور کنین که با یه هات داگ و یه بار سینما رفتن و باهم فیلم دیدن و بحث کردن ؛‌دنیامون رنگی رنگی می شه .  

این روزا خالیم از این جهت که تنم باهام رفیق نیست ؛ انگار دارم بدن و هیکل یکی دیگه رو با خودم این ور و اون ور می برم . بدنم ساز خودشو کوک کرده که اتفاقا خیلی هم ناکوکه !   

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست "

۱۶

امروز همکار نیومده ؛ از صب ولم توی نت .  

یه پروفایل جالب خهلی خهلی جلب ،‌نظرمو جلب کرد ؛ "چشمانم را از نگاهت می دزدم
و فکر می کنم  این روزها  چه قدر برای همه چیز دیر است."
 

واقعیتیه . 

گاهی برای همه چیز دیره: برای دیدن ، نگریستن ، گریستن ،‌خواب کسی رو دیدن ، لرزیدن ، ترسیدن ، بی خودی خندیدن ، شعر ، شعار .... 

پی نوشت:‌از بچگی جای سه نقطه ، چهار پنج شش هفت تا نقطه می ذاشتم

۱۵

5 روز گذشته رو تعطیل بودیم . پریروز ولنتاین بود ؛ خواهر نازنینم در غربت ؛ به یادم بود و کلی هدیه زیبا فرستاد .  

پسردایی هم اومد خونه مون ؛‌کلی حرف زدیم ، شکر خدا عقلش داره می آد سرجاش .  

کلا تعطیلات خوبی بود . خوب خوابیدیم ،  

حرفم نمی آد اما دلم می خواد بنویسم .... 

ای بابا ، زوری که نمی شود !!!!!!!!!!!! 

"برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود "

۱۴

"یک ناله مستانه ز جایی نشنیدیم  

ویران شود این شهر که میخانه ندارد "