تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

۴۴

شب ها کم می خوابم واسه همین وقتی می آم شرکت همه اش کلافه ام ف امشبم که مهدی می آد. مسلما بدون محاسبه بازی امشب ، زود بخوابیم یک نصفه شبه .  

و این بی خوابی ادامه خواهد داشت ...  

به لیلی زنگ زدم گفت بی اندازه حرف داره و دلش خیلی تنگ شده . دل منم شدید واسه اش تنگیده .  

دیشب رفته بودیم خونه مامان اینا کلی خوش گذشت ، جاتون خالی .  

وقتایی که همه با هم مهربونن و قصد تیکه پراکنی ندارن و حداقل ظاهرشون مهربونه  بهم بیشتر تو فامیل خوش می گذره . کلی خندیدیم و حرف زدیم . جمعه هم که باز خونه مامان جونمیم . جای آتنا جونم خالی  

 

پی نوشت : آتنا خواهر منه که ماه هاس جلای وطن کرده و عجیب جاش توی جمع مون خالیه .

۴۳

دیروز اصلا حال و حوصله نداشتم ، زده بودم به صحرای کربلا و جاده خاکی و اون ورا . کلا هنوزم درست نشدم ، یه وقت دیدی دوباره رفتم تو باقالیا .  

اما الان یخده بهترم . خبر بد اینکه در صورت تمدید قرارداد حقوقمان همین چندرغاز خواهد بود تا مدت ها .  

خبر بدتر اینکه در خانواده با ته کشیدن نقدینگی روبرو هستیم به شدت .  

خبر خیلی بدتر اینکه از امروز وقت های دندونپزشکی شروع می شه  

 

خیلی دلم می خواد برم فشم ، یه قزل باحال بزنیم به بدن .   

پی نوشت : دیشب توی مهمونی خیلی با اینکه همسرم خونه نداره و همه با این حال کف مرگ زندگی شن حال کردم . 

پی نوشت 2 : ایها الناس یکی به همسر من حالی کنه ، اگه من دلم گرفته دلیل این نیست که تو رو دوست نداشته باشم بچه جاااااان

۴۲

پست قبل رو حذف کردم همین

۴۱

خدا رو شکر که رئیس قبول کرد برم خونه ، برم بلکه 2 ساعتی بخوابم .  

خیلی خسته ام ، سر درد عجیبی دارم .  

واسم دعا کنین آروم بشم ، غم دنیا ریخته تو زندگیم .