شب ها کم می خوابم واسه همین وقتی می آم شرکت همه اش کلافه ام ف امشبم که مهدی می آد. مسلما بدون محاسبه بازی امشب ، زود بخوابیم یک نصفه شبه .
و این بی خوابی ادامه خواهد داشت ...
به لیلی زنگ زدم گفت بی اندازه حرف داره و دلش خیلی تنگ شده . دل منم شدید واسه اش تنگیده .
دیشب رفته بودیم خونه مامان اینا کلی خوش گذشت ، جاتون خالی .
وقتایی که همه با هم مهربونن و قصد تیکه پراکنی ندارن و حداقل ظاهرشون مهربونه بهم بیشتر تو فامیل خوش می گذره . کلی خندیدیم و حرف زدیم . جمعه هم که باز خونه مامان جونمیم . جای آتنا جونم خالی
پی نوشت : آتنا خواهر منه که ماه هاس جلای وطن کرده و عجیب جاش توی جمع مون خالیه .
دیروز اصلا حال و حوصله نداشتم ، زده بودم به صحرای کربلا و جاده خاکی و اون ورا . کلا هنوزم درست نشدم ، یه وقت دیدی دوباره رفتم تو باقالیا .
اما الان یخده بهترم . خبر بد اینکه در صورت تمدید قرارداد حقوقمان همین چندرغاز خواهد بود تا مدت ها .
خبر بدتر اینکه در خانواده با ته کشیدن نقدینگی روبرو هستیم به شدت .
خبر خیلی بدتر اینکه از امروز وقت های دندونپزشکی شروع می شه
خیلی دلم می خواد برم فشم ، یه قزل باحال بزنیم به بدن .
پی نوشت : دیشب توی مهمونی خیلی با اینکه همسرم خونه نداره و همه با این حال کف مرگ زندگی شن حال کردم .
پی نوشت 2 : ایها الناس یکی به همسر من حالی کنه ، اگه من دلم گرفته دلیل این نیست که تو رو دوست نداشته باشم بچه جاااااان
پست قبل رو حذف کردم همین
خدا رو شکر که رئیس قبول کرد برم خونه ، برم بلکه 2 ساعتی بخوابم .
خیلی خسته ام ، سر درد عجیبی دارم .
واسم دعا کنین آروم بشم ، غم دنیا ریخته تو زندگیم .