بدون اینکه حتی بخوام اینجای دنیا افتادم ، جایی که هرگز درباور روزهای خاکستری وسیاه و سپید گذشته ام نمی گنجید.
دیشب رسیده نرسیده ؛ غذا خورده نخورده خوابیدم ؛ این روزها حتی یک همسر درست و حسابی هم نیستم .
خونه گرد و خاک گرفته ، لباس های کثیف ، زنانگی درهم ریخته ، خواب ناآرام ، بداخلاقی ،تلخی ، به خدا عین چای کهنه جوش بددم شدم .
خدایا کجایی ؟
خوش اومدی به جمع ما . ولی نذار این کسالت روت بمونه با زور بندازش بیرون