یادم می آد دندونم به شدت درد می کرد و از دردش عصبانی بودم ، خندیدی و گفتی دیدی حالا ، راسته که می گن دندون درد از درد عاشقی هم بدتره ؟
با همون درد وحشتناک هم حاضر جوابیم یادم نرفت ؛ نیگات کردم و گفتم : پس الهی درد من بیفته به جون تو که سر حوصله برم سراغ عشق و عاشقی .
تلخ خندیدی و سرت رو انداختی پایین ؛ بعد با چشای پر از طعنه ات با صدای بلند برای همه بچه های انجمن شعر ؛ این دوبیتی رو خوندی :
" تابستونم نگات سرده دمش گرم
بهارت ناجوونمرده دمش گرم
خدا چشماتو مشکی رنگ کرده
اونم نامرد نامرده دمش گرم "
14 فروردین 89 :
سال نو مبارک تندیسا
امروز اومدم خونه مامانینا ، از عصری کلی مهمون دارن ، به خاطر فوت عمو ، نشستن امروز و فردا رو ،توی این تعطیلات ، کلی اتفاق ریز و درشت و عجیب و غریب افتاد ؛ خبرهای عجیبی که هر جوری بود هضم شون کردم ؛ هضم شون کردیم ... اتفاقات عجیبی که گذشتن و حالا پس لرزه هاشون می مونه و مثل هر سال امید به آینده .
دلم برای تنهایی هام خیلی تنگ شده ، عجیب دوس دارم یه چند روزی به خلوت ناب دنج تنهای خودم فرو برم .
از دوشنبه هم می رم سرکار ، نشد یه سناریو و برنامه فروش بنویسم نشد .
" زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای "