تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

۳۶

یادم می آد دندونم به شدت درد می کرد و از دردش عصبانی بودم ، خندیدی و گفتی دیدی حالا ، راسته که می گن دندون درد از درد عاشقی هم بدتره ؟  

با همون درد وحشتناک هم حاضر جوابیم یادم نرفت ؛ نیگات کردم و گفتم : پس الهی درد من بیفته به جون تو که سر حوصله برم سراغ عشق و عاشقی .  

تلخ خندیدی و سرت رو انداختی پایین ؛ بعد با چشای پر از طعنه ات با صدای بلند برای همه بچه های انجمن شعر ؛ این دوبیتی رو خوندی :  

" تابستونم نگات سرده دمش گرم  

بهارت ناجوونمرده دمش گرم  

خدا چشماتو مشکی رنگ کرده  

اونم نامرد نامرده دمش گرم "

۳۵

14 فروردین 89 :  

سال نو مبارک تندیسا  

امروز اومدم خونه مامانینا ، از عصری کلی مهمون دارن ، به خاطر فوت عمو ، نشستن  امروز و فردا رو ،توی این تعطیلات ، کلی اتفاق ریز و درشت و عجیب و غریب افتاد ؛ خبرهای عجیبی که هر جوری بود هضم شون کردم ؛ هضم شون کردیم ... اتفاقات عجیبی که گذشتن و حالا پس لرزه هاشون می مونه و مثل هر سال امید به آینده .  

دلم برای تنهایی هام خیلی تنگ شده ، عجیب دوس دارم یه چند روزی به خلوت ناب دنج تنهای خودم فرو برم .  

از دوشنبه هم می رم سرکار ، نشد یه سناریو و برنامه فروش بنویسم نشد .  

" زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم  

مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای "