سلام
دیروز به خاطر چک دانشگاه ساعت 2 مرخصی گرفتم ، رفتم . چکم رو گرفتم و رفتم نقد کردم . بعدشم تندی رفتم خونه . شب قرار بود لیلی بیاد پهلومون . اینقد محشر بود که زود رفتم خونه ... کلی حال داد
راستی بر دف هابکوبید که بعد از5 ماه connection pending ام با صنم حل شد ؛ یه جورایی راحت شدم .
لیلی هم که اومد و یه لازانیای صحیح خوردیم و کلی حرف زدیم . امشبم که خونه مامانی دعوتیم واسه دیدن همسر آینده دایی کوچیکه . کلا خوبم همه چی آرومه ،
امروز یه حال خوبی دارم ؛ نمی دونم چرا صبح زودم این همه خوب نبودم اماحالا احساس سبکی می کنم .
امروز تولد رییسه . شیرینی تر خوردیم .
پی نوشت : هفته دیگه دوشنبه می رم مشهد ان شا الله ، دلم برای صدای حرم تنگ شده ، گرچه اولین باره که قراره 5 روز پیش پیام نباشم و خیلی سخته اما دارم واسه خلوت اونجا پرپر می زنم .
خوش بگذره عزیزم فکر من نباش >خستگیت حسابی در کن
صبح که حالت سر جا نبووووووووووووود
ان شاء الله همیشه خوش باشی و شاد و سر حال
شیرینی عروسی رییس ت رو هم بخوری دی:
مشهدم خوش بگذر
به نام خداوند خورشید و ماه
که از چاله انداخت ما را به چاه!
درود
سپاس به خاطر حضورتان در غمخانه ی من.
حال دلم غزل به غزل فرق می کند
این غم مدام قلب مرا غرق می کند
دلنوشته هایتان را خواندم. متاسفانه در پروفایلتان نام شما را نیافتم. بنابراین دوست صدایتان می زنم.
در پناه محراب جانها