تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

تندیسا

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

۶۶

روزای خوبی بود ، آخر هفته ای که گذشت !  

به هر حال اومدن خواهری تاثیر زیادی توی روحیه همه مون داشته و داره ... به من که خیلی خوش گذشت .  

یه واقعیتی رو می خوای بدونی ؟ ته دلم یه ندایی هست که می گه امسال یه سال به شدت خوبه واسه من ! همه اش ایمان به یه اتفاق خارق العاده عجیب خوب دارم که نمی دونم چی هستش اما هر چی هست باید پیش بیاد و من به شدت انتظارش رو می کشم .  

دیروز توی راه برگشت از آبعلی خیلی به فکر دوستی قدیمی بودم که همیشه بالای نوشته هاش می نوشت : " به نام تنها ترین تنهای هستی "  

یه جورایی امضاش شده بود ... آدم عجیبی که اون موقع ها حضورش توی دنیای من همه اطرافیانم رو شوکه کرد ؛ اما چیزهای زیادی یادم داد که خیلی به کارم اومد . آدم عجیبی که اسمش رو بارها سرچ کردم ؛‌اما اثری ازش ندیدم . دلم خیلی اتفاقی پیداش کنم و دورادور بفهمم که خوبه و ملالی نداره .  

 

پی نوشت : هنوزم صبحا که می آم شرکت ؛بلند می گم اه بازم س.......ل .  

دلم می خواس توی یک محیط فرهنگی یا یه محیط باکلاس تری که توش چیز یاد بگیرم کار کنم .  

خدایا یعنی می شه ؟  

نظرات 1 + ارسال نظر
ایوب دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ

حالا من شدم بی فرهنگ
باش
باش
ای خدا تبعیدش کنن به ۲ تا قدر عافیت رو بدونه دی:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد